چنانچه مردم به دولت اعتماد داشته باشند، حتی اگر تصمیمات دولت را برخلاف میل خود ببینند، با صبر و تحمل با دولت همراهی و همکاری میکنند. در غیر این صورت، هم حکومت کردن برای حکمرانان مشکل میشود و هم تحمل زندگی اجتماعی برای مردمی که با دولتی سروکار دارند که سرمایه اجتماعی ندارد و مردم به حرفهایش اعتماد ندارند. البته منظور من از دولت، قوه مجریه نیست و دولت را به معنای عام کلمه یعنی طبقه سیاسی حاکم و مجموعه قوای حاکمیتی به کار میبرم.مشکلی که ما در سالهای اخیر، به خصوص در دو سه سال گذشته با آن مواجه بوده ایم، این است که به نظر میرسد دولت بخش زیادی از سرمایه اجتماعی خود را از دست داده است.
وعده های دولت عملی نشده،گزارشهای متعددی از فساد در ارکان مختلف حکومت منتشر شده و تصمیم گیریهای دولت برای مردم توجیه پذیر نبوده است.وقتی مردم میبینند نرخ ارز ظرف مدت کوتاهی سه تا چهار برابر میشود، یا قیمت بنزین یکباره به سه برابر افزایش مییابد، به این نتیجه میرسند که تدبیر خوبی بر نظام تصمیمگیری حکمفرما نیست.
اگر دولت بالاترین توان کارشناسی را هم به خدمت بگیرد، اما نتواند مردم را قانع کند و احساس مردم این باشد که تصمیمات غلطی به زیان آنها گرفته شده، مشکل ایجاد میشود.
 مردم باید بحثهای کارشناسی را بشنوند و درک کنند تا با نتایج آن همراه شوند. این هنر حکومتداری است.
عکس العمل خشمگینانه گروهی از مردم نسبت به تصمیم دولت درباره تغییر قیمت بنزین به این معنا نیست که آنها صرفا از گران شدن بنزین ناراحتند، یا هزینه ای که به آنها تحمیل شده باید به نوعی جبران شود.علت عصبانیت مردم مجموعه رفتارهایی است که از دولت و حاکمیت میبینند، نه صرف یک کار.این ساده انگاری است که نارضایتی مردم را به گرانی بنزین تقلیل دهیم؛ چنین تصوری همانند تصورات حاکم بر بدنه کارشناسی سازمان برنامه و بودجه است که میخواستند و هنوز هم میخواهند همه مسائل مردم را با چند سبد و بسته کالایی حل کنند. معلوم است که این افراد اصلا داستان را نفهمیده اند.
اگر مردم ناراحت و عصبانی هستند، به خاطر آن است که احساس میکنند در ماجرای تصمیم اخیر به آنها توهین شده است.دولتمردان قبل از اعلام تصمیم اخیر، حرفهای دیگری میزدند،اما یکباره تصمیمی کاملا خلاف جهت آن صحبتها گرفتند. این یک رفتار توهین آمیز برای مردم است و به سرمایه اجتماعی دولت لطمه میزند. دولتمردان باید متوجه باشند که با تعریف بسته حمایتی و یارانه و سیاستهای جبرانی مالی نمیتوانند این سرمایه اجتماعی را ترمیم کنند و مساله به نوع دیگری ادامه پیدا خواهد کرد.
مجموعه نظام حکومتی ما باید به فکر بازسازی رابطه خود با مردم باشد واعتمادی را که لطمه دیده، ترمیم کند. این اعتماد ترمیم نخواهد شد،مگر آنکه در درجه اول قوای حکومتی ما به جای اینکه دائما در حال افشای یکدیگر باشند، از خود همدلی و یکپارچگی نشان دهند.
همین هفته گذشته وقتی اعتراضاتی در کشور رخ داد، شبکه اینترنت و امکان ارتباط با خارج با محدودیتهای جدی مواجه شد.ممکن است گفته شود این یک ضرورت امنیتی بوده است. ما متخصص مسائل امنیتی نیستیم اما نباید فراموش کرد که نتیجه چنین تصمیماتی میتواند عصبانی کردن مردم باشد.
تصمیمات دولت و مجموعه حاکمیت باید انسجام داشته باشد. انسجام حول محور منافع عمومی و منافع ملی معنا پیدا میکند، نه منافع یک جناح یا گروه سیاسی. امروز دعواهای جناحی آنقدر بالا گرفته که به نظر میرسد منافع ملی گم شده است.وقتی مسئولان تصمیمی بگیرند، باید آن را به خوبی برای مردم توضیح دهند و توجیهاتش را ارائه کنند.
به هرحال مردم متوجه میشوند که وقتی مملکت با مشکلات اقتصادی مواجه است و تحریمهای خارجی هم تشدید شده، برای پشت سر گذاشتن مجموعه این شرایط دشوار، لازم است با دولت همراهی کنند.دولتمردان باید به صراحت بگویند کارشناسان هم این نظر را داده اند، انتقادات شما را هم خواهیم شنید. در یک بحث عمومی به جمع بندی و نتیجه مورد اجماع اگر این روش اتخاذ شود.دولت در عین حال باید اشتباهات گذشته خود را هم متذکر شود و بابت آنها عذرخواهی کند.
اقتصاددانان بیش از پنج سال است که دائما توضیح و هشدار داده اند که نرخ ارز و قیمت حاملهای انرژی را به تدریج اصلاح کنند، تا مجبور نشوند یکباره دست به اقدامات چکشی بزنند، اما دولتمردان نه تنها این کار را نکردند، حتی در موضع گیریهایشان احتمال آن را هم رد میکردند.کسانی که عامل اتخاذ این تصمیمات غلط بوده اند باید به اشتباهاتشان اقرار و از مردم عذرخواهی کنند.
متاسفانه مجموعه بدنه دولت در این سالها به حرف اقتصاددانان گوش نداده و امروز در حال پرداخت تاوان و هزینه آن است./تجارت فردا

اشتراک این خبر در :