رانت؛ درآمدی است که بدون تلاش به دست آمده باشد که اغلب ممکن است از طریق ارتباطات خاص با مراکز قدرت و تصمیم‌گیری در نظام‌ها و ساختارهای حکومتی به ویژه در عصر حاضر که سیستم‌های سیاسی نقش پررنگی در اقتصاد بازی می‌کنند، ایجاد شود. این یعنی، رانت نوعی انحراف از اصول سرمایه‌داری است.

 

اما رانت معمولاً به کسانی تعلق می‌گیرد که به هر دلیل به مراکز قدرت و ساختارهای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی نزدیک باشند. آن‌سو، اقتصاد رانتی و رفاقتی در دل خود نوعی التقاط مفهومی را حمل می‌کند. گروه‌های نزدیک به قدرت که در درون یک سیستم رقابتی قادر به خلق ارزش‌افزوده و لاجرم، رقابت با کاراترین ایده‌ها و روش‌ها نیستند، با چنگ انداختن به منابع عمومی یا منابع خصوصی که به هر دلیل مدیریت آنها در اختیار قدرت حاکمه قرار گرفته است، مانند منابع حاصل از سپرده‌های بخش خصوصی در بانک‌ها، با تجهیز شدن به ابزار پول، فضای اقتصاد را به سمتی غیر از تولید سوق می‌دهند. این گروه به دلیل عدم کارایی در ایده و عمل، حتی پس از چنگ‌اندازی به منابع مالی، قادر نیستند با گروه‌های کارا در بخش تولید به رقابت برخیزند. این یعنی، حتی وقتی ابزار پول را نیز به انحصار خود درمی‌آورند، به سمت تولید و خلق ارزش‌افزوده اقتصادی حرکت نمی‌کنند بلکه به سمت فعالیت‌های سوداگرانه و سفته‌بازانه مخرب پیش می‌روند.

 

سهام بانک‌ها، اعم از خصوصی یا دولتی خصوصی‌شده، برخلاف مقررات و ضوابط بانک مرکزی، در اختیار گروه کوچکی است. اما وقتی بانک مرکزی خواهان افزایش سرمایه آنهاست، این گروه کوچک به‌جای تامین منابع این افزایش سرمایه از آورده‌های ناشی از سود سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های دیگر، به بهانه‌های مختلف، وام‌های کلان از همین بانک اخذ می‌کنند و همین وام را مبنای افزایش سرمایه بانک قرار می‌دهند. بدون شک چنین وام‌های کلانی را تنها یک گروه خاص می‌توانند اخذ کنند، همان گروهی که از رانت بی‌حساب برخوردارند یعنی جمع رفقا! یعنی ترکیب رانت با رفقا که البته معمولاً هم، همین‌گونه است. رانت اغلب به غریبه‌ها نمی‌رسد مگر به صورت تصادفی!

 

منابع وام گرفته‌شده، نه در جایی سرمایه‌گذاری می‌شوند که ارزش‌افزوده خلق کنند و نه در اختیار هر کسی قرار می‌گیرند. این یعنی در این بازی، از جیب سپرده‌گذاران مبالغ هنگفتی به جیب سهامداران عمده که لاجرم از جمع رفقا هستند، واریز می‌شود! واژه رانت در مقابل این بازی، رنگ می‌بازد. نان قرض دادن مدیریت بانک و سهامداران عمده، کمترین توصیف برای این بازی کثیف است.

 

نتیجه از قبل محتوم است؛ سرمایه بانک از محل وامی که خودش به سهامدار عمده پرداخت کرده، تامین شده است. ترازنامه بانک هم ارقام درشتی را نشان می‌دهد اما به ‌روز معهود، وام‌گیرنده سهامدار، یا قادر به پرداخت وام نیست یا به انحای مختلف از پرداخت آن شانه خالی می‌کند. بانک هم فشار چندانی به او وارد نمی‌کند چراکه آن نان قرض داده‌شده را با سمت‌های مدیریت به مدیران بانک هبه کرده است. افزایش معوقات و سهم تسهیلات غیرجاری، نتیجه بلافصل این بازی است که در بخش پیشین به آن پرداخته شد که به ویژه برای چند بانک که آن هم از سرمایه‌های ضعیف‌ترین و شریف‌ترین گروه جامعه تامین شده است، کاملاً مشهود است.

 

اما تبعات این بازی به همین‌جا ختم نمی‌شود. مشابه موسسات مالی ورشکسته طی چند سال گذشته، وقتی این بانک‌ها و موسسات از بازپرداخت سپرده‌های مردم عاجز می‌مانند، ترس از اعتراضات خیابانی و ناآرامی‌های اجتماعی، دولت را گشاده‌دست و سخاوتمند می‌کند تا از محل انتشار اسکناس و دمیدن بر آتش تورم، معترضان را به هزینه عموم مردم، به خانه‌هایشان بفرستد

 

خیلی ساده بازی را مرور کنیم؛ یک گروه ویژه، نزدیک به قدرت، دانه‌درشت و عزیزدردانه، منابع بانک‌ها را با سندسازی، جعل و فساد در اختیار می‌گیرند. این منابع به‌طور معمول به رفقا و نزدیکان میز قدرت و مدیریت بانک‌ها تعلق می‌گیرد. وام‌گیرندگان، تسهیلات دریافتی را در حوزه‌هایی سوداگرانه به کار می‌گیرند یا به روش‌های مختلف، با تبدیل آن به ارزهای خارجی، آن را از کشور خارج می‌کنند. ترازنامه بانک‌ها سود موهومی نشان می‌دهند که گروه گروه سپرده‌گذاران را به سوی خود جلب می‌کند. وام‌گیرندگان به تعهدات پرداختی خود عمل نمی‌کنند در نتیجه، به وقت موعود، بانک یا موسسه مالی قادر به پرداخت اصل و فرع سپرده‌ها به دلیل حیف و میل آنها نیست. اعتراضات به خیابان‌ها کشیده می‌شود که طی یک دوره کوتاه چندماهه، دولت از محل جیب عموم مردم، اصل و فرع سپرده‌ها را پرداخت می‌کند. یک گروه بسیار کوچک به‌طور مطلق برنده بازی، گروه سپرده‌گذاران به‌طور نسبی برندگان دوم و اکثریت مردم، بازندگان مطلق این رفاقت جانانه هستند! /تجارت فردا

اشتراک این خبر در :